ادامه پارت قبل

.....:بیاید بگیریدش
سوهی:که یهو از پشتش...کیم اومد
کیم:اوووو ببینید کی اینجاست
سوهی:میبینم خلافکار هم شدی!
کیم:تو از هیچی خبر نداشتی
سوهی:همه ی اینا هنور با گوشی جونگکوک ظبط میشد و این بهترین فرصت برای حرف کشیدن ازشون بود..:توقع نداشتم خلافکار باشی...اونم مواد مخدر...واو...قشنگ رئیس جمهور ازت نا امید میشه...حیف همچین شخصی مورد اعتمادش قرار گرفت

کیم:سعی نکن با حرفا بازی کنی...هردومون خوب میدونیم از تو بیشتر توقع داره و همچنین بیشتر بهت اعتماد داره...من فقط بخاطر ستاره هایی که دارم انتخابم کرد...ی پیر کور مملکت به این بزرگی اوفتاده دستش..با این سنش چرا نمیمیره دیگه...برام مهم نیست..این راه برا من بهتره

سوهی:واقعا که الان دیگه به رئیس هم ناسزا میگی...تو کل عمرت رو بخوای با جدیت تلاش کنی نمیتونی یک ذره هم شبیه اون بشی...اون صد هزارتا از شمارو فقط با یک انگشت میتونه بخره میدونی دیگه؟میتونه فقط با یک انگشت کاری کنه خودتون با دستاتون خودتون رو بکشید...به این میگن قدرت و توانایی..میدونی؟
پس بهتره دربارش بد حرف نزنی که اون خیلی از تو بهتره

کیم:خیلی داری حرف میزنی دیگه... بیاید به حسابشون برسید
دیدگاه ها (۱۹)

#رمان #اسمان_شب #BTS #part:۷۰سوهی:جونگکوک...آزادی به هر روش ...

ادامه پارت قبل

#رمان #اسمان_شب #BTS#part:69جونگکوک:اشتباه که نمیبینم نه؟سوه...

ادامه پارت قبل

آبنبات تلخ

بیب من برمیگردمپارت : 45تو این دو سه روز داشتم نا امید میشدم...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۳رفتم سمت اتاق کارم نشستم پشت میز و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط